وبلاگ رسمی گروه علمی و فرهنگی قانتون

مسیری برای آنان که می روند تا از قانتون باشند.

گروه علمی و فرهنگی قانتون

لینک قانتون در افسران

وبلاگ رسمی گروه علمی و فرهنگی قانتون

وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۖ کُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ
قانتون راه و رسم کسانی است که برای تسلیم شدن در برار امر کردگار خویش راه حقیقت را برگزیده اند و از عالم کثرت و ظلمت بسوی قله های نورانی سعادت و لقاء الهی می‌کوچند. قانتون برای شماست که عزم کرده اید این طریق سفر را تا ملاقات نور؛ که آن بی نهایتِ بی همتا، خود فرموده است: الله نور السماوات و الارض. اینجا پایگاه شما طلاب جوان است. مسیری برای آنان که می روند تا از قانتون باشند. إن شاء الله.

عضویت در خبرنامه

  • ۱
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

یکبار هم از خودت خبری بگیر . . .

 

وقتی همه راه ها بسته شده اند، همه روزها سیاه شده اند و همه درد ها دلت را سخت می‌فشرند، وقتی احساس میکنی دیگر هوایی برای تنفس نیست و نه پنجره ای برای گشودن است، آن لحظه که همه ی هم دردهایت برایت درد می شوند و آسمان آبی را ابری به تاریکی دلت فرا می‌گیرد، آن لحظه ای که خودت را چون مرغی خسته از کوبیدن به میله ها ...

 

یکبار هم از خودت خبری بگیر . . .

وقتی همه راه ها بسته شده اند، همه روزها سیاه شده اند و همه درد ها دلت را سخت می‌فشرند، وقتی احساس می‌کنی دیگر هوایی برای تنفس نیست و نه پنجره ای برای گشودن است، آن لحظه که همه ی هم دردهایت برایت درد می شوند و آسمان آبی را ابری به تاریکی دلت فرا می‌گیرد، آن لحظه ای که خودت را چون مرغی خسته از کوبیدن به میله‌ها در گوشه قفس می‌یابی،‌ آن لحظه که دلت میخواهد فریاد بزنی اما نمی توانی و دلت می‌خواهد کاری کنی اما نمی‌دانی چکار ، آن وقتی که ستاره ها هم در شب تاریک تنهایی ات غروب کرده اند و خبری از سپیده صبح نیست، آن لحظه ای که هر کاری برایت خسته کننده می‌شود و هر راهی برایت تکراری شده آن لحظه برای یکبار هم که شده حتی اگر فقط همین یکبار است . . .
آری . . .
یکبار هم از خودت خبری بگیر . . .
از خودت بپرس این سیاهی از کجا آمد و این باران اضطراب و غم از چه وقت باریدن گرفت ؟
در خودت جست و جو کن تا قاتل سرنوشت پر از نور خود را بیابی.
در خودت بگرد و بگرد و خسته نشو از گشتن که دشمن همه دشمنی ها و بلای همه لحظه های خوش زندگیت را اینجا خواهی یافت.
از خودت بپرس؟
از روز تولدت . . .
روزی که هرگز اینگونه نبود . . .
من چه کردم؟ و از کدام راه بیراهه بدینجا رسیدم؟
حال می بینی که آرام آرام صدای فریاد خودت را می شنوی.
این تویی . . .
همانی که میخواست اما نمی توانست . . .
همانی که گم شده بود . . .
قاتل همه لحظه های خوش و شیرینت . . .
و این فریادی است از اعماق وجودت که حکم خودش را صادر کرده . . .
بله من مقصرم . . .
حالا که دل و جرأتت بیشتر شده با خودت حرف بزن.
بپرس از کجا شروع شد؟
از همان روزی که من با خودم قهر کردم.
از همان روزی که نبایدها را انتخاب کردم
نباید ها را دیدم
در نبایدها قدم گذاشتم
و بایدها را از یاد بردم
از همان روز تنها شدم
از همان روزی که ندای درونم را دیگر نشنیدم.
همان ندایی که فریاد می کرد خدایا من فقط تو را می خواهم . . .

 

منبع : بلاگ رسمی گروه علمی فرهنگی قانتون
حق نشر :  برای گروه علمی و فرهنگی قانتون محفوظ است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی